به قلم مدیر سایت
دینکرد از کتاب های دینی کهن زرتشتیان است. این کتاب پس از صراحت به نیکویی ازدواج با محرم خود، برای عقلایی نشان دادن این کار زشت، این مثال را می زند: اگر زخمی بر آلت تناسلی مادر یا خواهر یا دختر کسی باشد و باید شخصی آن را پانسمان کند، در صورتی که غریبه ای پانسمان کند زشت تر از پانسمان کردن پدر یا پسر یا برادر است.
این توجیه نویسنده ی دینکرد، برگرفته از همان تفکر جاهلی است که همبستری زن و شوهر را زشت تلقی می کند؛ کاری زشت که چاره ای در انجام آن نیست! اگر تصوری درست از همبستری زن و شوهر داشته باشیم و بدانیم که این کار نه تنها زشت نیست بلکه از نظر اسلام، ثواب هم دارد، دیگر نوبت به این مثال مزخرف نمی رسد.
در ازدواج، پای برطرف ساختن یک نیاز فطری و فرزنددار شدن است. این کجا و پانسمان کجا؟!
نکته ی دیگری که از این مثال به دست می آید آن است که برخلاف ادعای برخی که می گویند: خویدوده به معنای سرپرستی محرم یا به معنای ازدواج با دخترعمو و دخترعمه و امثال آنهاست، نویسنده با صراحت سخن از پانسمان آلت تناسلی مادر و خواهر و دختر به میان می آورد که حکایت از مسائل جنسی با مادر و خواهر و دختر دارد.
عبارت دینکرد
«اگر کسی بگوید این کار در نهادِ خود زشت است، و در همان زمان زخمی بر آلتِ مادر یا خواهر یا دختر خویش ببیند، و ببیند که هیچ چاره ای نیست جز آنکه مردِ پزشکی، زخم بند بر آن زخم نهد، <آیا مردِ بیگانه> سزاوارتر است یا که پدر، پسر یا برادرش در امرِ پزشکی به فریاد رسند؟ ]یا نیز: آیا سزاوار نیست که پدر یا پسر یا برادرش در این کار به فریاد رسند؟[
در این میان، کدام <گزینه> در نهاد خویش زشت تر است؟ که آن جا <ی زخمین> را <پدر یا پسر یا برادر> با دست بپرماسند و زخم بند بر آن جا نهند، یا آنکه یک مرد <یا پزشک> بیگانه؟
<به همان گونه> اگر جفت گزیدن به زمان بایستگی رسیده باشد، کدام کار، که در نهاد خویش زشت تر است، کم تر زیانمند خواهد بود؟
اگر در پنهان با هم جفت شوند، به گونه ای که پیمان نامه ی زناشویی آنان با پشتوانی از گواهان استوار گردیده باشد <بهتر است>، یا که ناگهان مردمانی از سغد و سوریه، مردمِ شهر را همگی بیاگاهانند که: <وای> این مردم متفرعن کارشان بدانجا کشیده است که فلان مردِ رومی با دختر یا خواهر یا مادرِ بَهمان مردِ پارسی آن کار را به یوبه ی کام توانستی کردن؟
اینجاست که این کار (= خویدوده) کم تر چهره ی زننده ای پیدا می کند». (کتاب سوم دینکرد، دفتر اول، صفحه 147)
کتاب سوم دینکرد دفتر اول ص 147